در کشور ما میان آثار تخصصی و آثار عمومی هیچگونه تمایزی دیده نمیشود.مسئله دیگری که میتوانم به آن اشاره کنم فاصلهگذاری یا ایجاد فرصت میان عرضه کتاب و سنجش بازخورد مخاطبان است. ویزیت اول یعنی اینکه ما میخواهیم کتاب را قبل از اینکه خوانده شده باشد برجسته و ستایش کنیم، کسی هم حق ندارد در اینباره حرفی بزند. ملاک هم هنجارهای بهشدت حامیپرورانه است. این اتفاق به این دلیل یکی از مظاهر پیچیده و در عین حال خشن دوران ما یعنی «بِرَند» است؛ مهمترین معضلی که به وجود آمده ما با ناشران و کتابفروشیهایی روبهرو شدهایم که شبیه برند عمل میکنند و این موضوع امکان درک مخاطب از کیفیت کتاب را مشخص نمیکند. ما نمیدانیم قرار است یک برند تبلیغ شود یا اینکه یک کتاب برجسته شود. شاید دلیل این موضوع بسته شدن کتابفروشیهای مستقل در طول سالهای گذشته باشد. کتابفروشیها در مراکز خرید ادغام شده و یا به شکل زنجیرهای درآمدهاند، که این مسئله به اعتماد مخاطب لطمه میزند. ما در شرایطی درباره کتاب حرف میزنیم که هزینه ضایعات چاپخانهها از حقالتألیف پدیدآورندگان بیشتر است. همه این مسائل باعث شده کتابها به شکل اشیای بنجل مراکز لوکس بیرون بیایند. نتیجه ثانویهاش این است که سطح کیفی مخاطبان افت میکند، به همین دلیل عنایتی به آثار قابل توجه نمیشود و اگر هم توجهی شود، زیر کوهی از کتابهای با ماهیت تقریبا لوکس و حتی در مواردی یکبار مصرف قرار میگیرد. فرایند بنجلسازی کتاب از یک دهه پیش در ایران باب شده و همچنان ادامه پیدا میکند.عملا نویسندهها را به فروشندگان دورهگرد آثار تبدیل میکنند. حتی نویسندهها را وادار میکنند تا کلوپهای خواندن تشکیل بدهند. ما ناشرانی را سراغ داریم که در ازای حقالزحمه نویسنده و مترجم به جای اینکه پول پرداخت کنند، کتاب میدهند. برای نویسندهای که بخشی از عمر خود را گذاشته و کتابی را تولید کرده، چارهای نمیماند که فروشنده کتابش باشد. دسته سوم نویسندههایی کسانی هستند که زیر چرخدندههای ناشر-برندها له میشوند و احساس میکنند به خاطر بالا بودن قیمت کتابها و فضای محدود کتابفروشیها و سفارش کم کتابفروشیهای مستقل کتابهایشان در زیر انبوهی از کتابها دفن میشود. بنابراین چارهای نمیماند جز اینکه خود مترجم و مولف دست به کار شود و کتابش را عرضه کند. دسته چهارم هم ما با نویسندهها و مترجمانی سروکار داریم که در جریان غالب تولید ادبیات ایران قرار نمیگیرند و به دلایل عدیده در حاشیه قرار گرفتهاند، به همین دلیل مجبورند در مواجهه با مرکزی که حذفشان کرده، اقدام کنند. آنچه در طی سالهای اخیر شاهد آن هستیم این است که به خاطر افت تیراژ و در عین حال گران شدن آگهی، سطح اطلاعرسانی مطبوعات کاهش پیدا کرده است. درباره رسانههای تصویری هم میتوانیم بگوییم عملا تبلیغ کتاب وجود ندارد و در صدا و سیما معرفی کتابها را به شکل بیطرفانه ندیدهایم.
همچنین مطبوعات در معرفی کتاب بیش از اینکه موضعگیری سیاسی و اندیشهای داشته باشند، به نظر میرسد به سمت محفلگرایش پیدا کردهاند؛ به جای برجسته کردن نوعی از تفکر، حلقههایی شکل گرفته که حالت انزوا به وجود آورده است و باعث شده واحد بررسی، پژوهش و تبلیغ کتابها در مطبوعات بیشتر حول محور محفل خاص یا شخصیتها باشد.
ما در طول۱۰ – ۱۵ سال اخیر با موضوع دیگری هم روبهرور شدهایم؛ اهالی رسانهای که خودشان شغل نشر را به عهده گرفتهاند و این مسئله به بغرنج کردن مسائل دامن زده است.
♫♫♫
شعر و داستان/امین فرومدی
ادبیات ایران و جهان
منبع-وبلاگ محمد رضا کاتب
شعر و داستان/امین فرومدی...
ما را در سایت شعر و داستان/امین فرومدی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : shereamino بازدید : 247 تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 ساعت: 18:36