شعر و داستان/امین فرومدی

متن مرتبط با «بودم» در سایت شعر و داستان/امین فرومدی نوشته شده است

شعر/ گر من مسیح بودم / منوچهر آتشی

  • وقتی که درد از سرزمین غربتاز تپه بلند میعاد میآیدوقتی که درد بوی غریب غربت داردو مرد درد خودرابادرد نانشاس تصلیب میسنجد حس حقارتی با خشم و نفرتی کشنده ای از خود با جان درد مرد گلاویزمیشودگر من مسیح بودم گر من صلیب سنگینم راتاانتهای تپه موعودبردوش میکشاندمو زخم چهارمیخو چار میخ دردتصویرهای دنیا را در چشمممغشوش میکردآیا غرور مغرو وسربلندممثل عقاب پیری در چرخ اران با تشنج وحشتآرام ره به گستره مرگ میگشودو درد درد سهمناک گریه نمیشدو دستهای پاک گرفتارم و دستهای سرخ شفیعمسوی نگاه سرد ستمگربه التجا دراز نیمی ماندگر من مسیح بودم بر تپه صلیب بر تپه شکنجه شقاوت دردبر تپه تحمل بر تپه تبسم آیاخورشید صبح که میش های گرسنه راسبزای پهن جلگه عطا میکندو چشم های خشک مرادر شبنم زلال شقایق میشویدپاهای ناتوان ایمانم رادر باتلاق های پشیمانییک لحظه سست نمیکردو آهوان رعنا بر آبشخوردر من قساوت خونخون و شکار راآیا دوباره زنده نمیکردندآیا دوباره پهنه ازادیآیا کوچه های انبوه با چشمان باز محتضرمشتاق آیه های درخشانم آن چشم های مضطرب کودنلب های نیمه باز حیرت زدهآن عاشقان مبروصمشتاق یک کلام تبرکمشتاق لمس شافی دستانمآن دشت های ملتهبمشتاق بوسه ها به کف پای پاک منآن ساحل زمردی اردنبا دختران گازر جنجالگرآیا مرا فریب نمیدادندتا لحظه های آخر بار امانتم را بگذارمتا فیض درد را به آسمان بسپارمتا خنده های وحشی شیطان را در قصر با شکوه فلک ها طنین دهم تا دوست رااگر چه درآشوب درد رهایم کردغمگین و شرمشار ببینمگر من مسیح بودم یک صبح میتوانستمبی چای داغ مطبوعسیگار صبحگاهم را از پشت میله های فلزی پنجرهبا یاد خوابهای سحرگاه گل کنمگر من مسیح بودمآیا گل شقایق سیرابیکافی نبودتا با صلیب و درد شلنگ اندازاز تپه سوی دامنه سرخ رو کن, ...ادامه مطلب

  • کاش چون پاییز بودم : امین فرومدی

  •   کاش چون پاییز بودم"1" پادشاه سرزمین رویا آزاد و رها،دل انگیز بودم گر چه از آتش عشق آذر در سرزمین اهورایی شعر شعله های نارنجی،زرد و ارغوانی در دل دیوانه می زند اما از نوازش های پنهانی در چشم اندازه رویای ناب آبان امید سبز بهار جوانه می زند کاش چون پاییز بودم  از غم گل های باغ تنهایی مثل مجنون مثل لیلی یا که همچو فرهاد همچو شیرین زیر یک باران صبحگاهی خونم سرخ بر فراز قله ها اشکم زرد جاری بر گونه های عابران زرد دل انگیز بودم کاش چون پاییز بودم کاش این توفان سهمگین فراق کاخ های خیالی شهر رویاها را از بیخ و بن بر کند ویران کند تا از این خواب گران بر خیزیم تا دوباره از نو خانه هایی از نور خیابان هایی پر از شور شهر بهتری سازیم کاش  چون پاییز بودم کاش در تمام زندگی  از عطر خوش مهر مشک بیز بودم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها