تو چرا پنجره را بستي ؟تو چرا آينه رادام لغزنده ترين ثانيه ها بر رف ننهاديتو چرا ساقه آبي راکه فراز سر ما خم شد از بيشه باران خستيتو چرا ساقه رازي رااز گلدان پنجره همسايهاز ابديت شايدکه به سوي تو فرود آمد بشکستيتو چرا بي پروا بي ورد لبخنديدر کوچه بادزير ديوار بلند باداز ميان خيل اشباح خستهخزيده همه جاکه برون تاخته انداز جوال روياي مردم همسايه مامي گذريتو چرا پنجره را بستيتو چرا پنجره خانه ما را که درخت نوراز بر آشفته ترين گوشه آن ساقه دوانيدهبر پنجره تشنه همسايه ما بستيتو به خواب خوش بوديدر نيمه شب مظلم دوشتو نديدي که سوار موعود از کوچه ميعادبي درود و بدروديبي که يک لحظه درنگ آردپشت ديوار بلند روياي ليلا بگذشتتو نديدي کانسوتر کاخ رفيعي بودزلف مشکين بلندي از پنجره مي باريدآسمان بوته ياسي است که در پنجره خانه مارسته ستروي تو ماه بلندچشم هاي تو دو سياره ژرف سبزنام تو خوشه شادابي در ظلمت برگبه شقايق ها آراسته ستتو چرا پنجره را بستي ؟که نبيني که سوار موعودپشت ديوار کوتاه اميد ليلا بگذشتبي که يک لحظه درنگ آردبي درود و بدرودبوته شومي در باغچه کوچک همسايه ما رسته ستکه شقاوت رادست بر ديواربه سراپاي در و ديوار و پنجره جوشانده استمرغ ناميمونيبي که رو بنمايد با جنبش باليبه سوي ملجا موهوميدر گز وحشي همسايه ما خوانده استروح سرگردان عاشق مبروصي استکز زمان هاي گذشتهشايددر خفاياي اين خانه مانده ستپيچک پير تباهيهشداربي خبراز هر جا مي خواهدمي تواندسر برون آردتو چرا پنجره را مي بندي ؟تو چرا شاخه جوشنده ياس ما رابه عيادت سوي ديوار تمام شهربه عيادت سوي بيمار تمام شهرسوي بيماري ناميموني هر خانهبرنمي انگيزي ؟دست هاي تو کليد صبح استکه سوي مشرق مي چرخدو سپيدي رااز پس نرده سايه روشنبه سوي پنجره ها مي خو, ...ادامه مطلب
زندگی نامه منوچهر اتشیمنوچهر آتشی، در سال ١٣١٠ در دشتستان استان بوشهر، به دنيا آمد. وی تحصيلات ابتدايیو دورهی اول متوسطه را در بوشهر و حومه گذراند و سپس برای گذراندن دورهیدانشسرای مقدماتی به شيراز رفت. در سال ١٣٣٣ شمسی آموزگار شد و بعد از مهاجرتبه تهران در رشتهی زبان و ادبيات انگليسی به تحصيل پرداخت.آتشی با سرودهی «خنجرها، بوسهها، پيمانها» از کتاب «آهنگ ديگر» در سال ١٣٣٩ بهشهرت رسيد. او با زبانی حماسی و پرخاشجو ظهور کرد که با غرابت دشتستانیاشچشمانداز نوينی در شعر نو «نيمايی» گشود:اسب سفيد وحشیبر آخور ايستاده گرانسرانديشناک سينهی مفلوک دشتهاستاندوهناک قلعهی خورشيد سوخته استبا سر غرورش امادل، با دريغ ريشعطر قصيل تازه نمیگيردش به خويش ...دربارهی آثار او دو کتاب نوشته شده است؛ اولی با عنوان «منوچهر آتشی» به قلم محمدمختاری و ديگری «پلنگ درهی ديزاشکن» از فرخ تميمی. منوچهر آتشی دو سال پيشبرگزيدهی کتاب سال جمهوری اسلامی ايران و امسال نيز برگزيدهی همايش چهرههایماندگار بود. او روز يکشنبه ٢٩ آبان ١٣٨٤ بر اثر ايست قلبی در سن ٧٤ سالگی جان سپرد.روحش شاد و يادش جاودان باد!سبک شعری:وی که همواره در دهههای چهل و پنجاه و شصت به سبک نیمایی شعر میسروده در دو دههاخیر با گرایش به شعر سپید به طرح دیدگاههای جدیدی در شعر پرداختهاست. فعالیتها:وی همچنین از نادر شاعرانی است که پیوستگی را با نسلهای جدیدتر همواره و به طور موکدحفظ کردهاست و در به اختیار گذاشتن بار دانستههای خود به دانشجویان و شاعران حتیبسیار نوپا در سرایش شعر اغماض نکردهاست. تالیفات متعدد آتشی به دلیل تجدید چاپ درزمینه تحلیل و نقد و تفسیر و مجموعههای شعر همواره در دسترس افراد علاقمند است.منوچهر آتشی از آخ, ...ادامه مطلب
تو چرا پنجره را بستي ؟تو چرا آينه رادام لغزنده ترين ثانيه ها بر رف ننهاديتو چرا ساقه آبي راکه فراز سر ما خم شد از بيشه باران خستيتو چرا ساقه رازي رااز گلدان پنجره همسايهاز ابديت شايدکه به سوي تو فرود آمد بشکستيتو چرا بي پروا بي ورد لبخنديدر کوچه بادزير ديوار بلند باداز ميان خيل اشباح خستهخزيده همه جاکه برون تاخته انداز جوال روياي مردم همسايه مامي گذريتو چرا پنجره را بستيتو چرا پنجره خانه ما را که درخت نوراز بر آشفته ترين گوشه آن ساقه دوانيدهبر پنجره تشنه همسايه ما بستيتو به خواب خوش بوديدر نيمه شب مظلم دوشتو نديدي که سوار موعود از کوچه ميعادبي درود و بدروديبي که يک لحظه درنگ آردپشت ديوار بلند روياي ليلا بگذشتتو نديدي کانسوتر کاخ رفيعي بودزلف مشکين بلندي از پنجره مي باريدآسمان بوته ياسي است که در پنجره خانه مارسته ستروي تو ماه بلندچشم هاي تو دو سياره ژرف سبزنام تو خوشه شادابي در ظلمت برگبه شقايق ها آراسته ستتو چرا پنجره را بستي ؟که نبيني که سوار موعودپشت ديوار کوتاه اميد ليلا بگذشتبي که يک لحظه درنگ آردبي درود و بدرودبوته شومي در باغچه کوچک همسايه ما رسته ستکه شقاوت رادست بر ديواربه سراپاي در و ديوار و پنجره جوشانده استمرغ ناميمونيبي که رو بنمايد با جنبش باليبه سوي ملجا موهوميدر گز وحشي همسايه ما خوانده استروح سرگردان عاشق مبروصي استکز زمان هاي گذشتهشايددر خفاياي اين خانه مانده ستپيچک پير تباهيهشداربي خبراز هر جا مي خواهدمي تواندسر برون آردتو چرا پنجره را مي بندي ؟تو چرا شاخه جوشنده ياس ما رابه عيادت سوي ديوار تمام شهربه عيادت سوي بيمار تمام شهرسوي بيماري ناميموني هر خانهبرنمي انگيزي ؟دست هاي تو کليد صبح استکه سوي مشرق مي چرخدو سپيدي رااز پس نرده سايه روشنبه سوي پنجره ها مي خو, ...ادامه مطلب
وقتی که درد از سرزمین غربتاز تپه بلند میعاد میآیدوقتی که درد بوی غریب غربت داردو مرد درد خودرابادرد نانشاس تصلیب میسنجد حس حقارتی با خشم و نفرتی کشنده ای از خود با جان درد مرد گلاویزمیشودگر من مسیح بودم گر من صلیب سنگینم راتاانتهای تپه موعودبردوش میکشاندمو زخم چهارمیخو چار میخ دردتصویرهای دنیا را در چشمممغشوش میکردآیا غرور مغرو وسربلندممثل عقاب پیری در چرخ اران با تشنج وحشتآرام ره به گستره مرگ میگشودو درد درد سهمناک گریه نمیشدو دستهای پاک گرفتارم و دستهای سرخ شفیعمسوی نگاه سرد ستمگربه التجا دراز نیمی ماندگر من مسیح بودم بر تپه صلیب بر تپه شکنجه شقاوت دردبر تپه تحمل بر تپه تبسم آیاخورشید صبح که میش های گرسنه راسبزای پهن جلگه عطا میکندو چشم های خشک مرادر شبنم زلال شقایق میشویدپاهای ناتوان ایمانم رادر باتلاق های پشیمانییک لحظه سست نمیکردو آهوان رعنا بر آبشخوردر من قساوت خونخون و شکار راآیا دوباره زنده نمیکردندآیا دوباره پهنه ازادیآیا کوچه های انبوه با چشمان باز محتضرمشتاق آیه های درخشانم آن چشم های مضطرب کودنلب های نیمه باز حیرت زدهآن عاشقان مبروصمشتاق یک کلام تبرکمشتاق لمس شافی دستانمآن دشت های ملتهبمشتاق بوسه ها به کف پای پاک منآن ساحل زمردی اردنبا دختران گازر جنجالگرآیا مرا فریب نمیدادندتا لحظه های آخر بار امانتم را بگذارمتا فیض درد را به آسمان بسپارمتا خنده های وحشی شیطان را در قصر با شکوه فلک ها طنین دهم تا دوست رااگر چه درآشوب درد رهایم کردغمگین و شرمشار ببینمگر من مسیح بودم یک صبح میتوانستمبی چای داغ مطبوعسیگار صبحگاهم را از پشت میله های فلزی پنجرهبا یاد خوابهای سحرگاه گل کنمگر من مسیح بودمآیا گل شقایق سیرابیکافی نبودتا با صلیب و درد شلنگ اندازاز تپه سوی دامنه سرخ رو کن, ...ادامه مطلب
محبت آتشی در جانم افروختکه تا دامان محشر بایدم سوختعجب پیراهنی بهرم بریدیکه خیاط اجل میبایدش دوخت ♫♫♫شعر و داستان/امین فرومدیادبیات ایران و جهان , ...ادامه مطلب