بز اخفش کنایه از کسیاست که در بحثها بدون هیچ تفکری با جنباندن سر خود گفتار طرف مقابل را تایید میکند.
افراد متعددی با نام اخفش در تاریخ ثبت شدهاند که در اینجا منظور سعید بن مسعده خوارزمی معروف به ابوالحسن دانشمندی نحوی است. روایت گوناگونی در مورد اخفش و بزش وجود دارد.
جنبهٔ مشترک میان روایات این است که چون کسی با وی بحث نمیکرد به بحث با بز خود روی آورده بود. در مورد علت بحث نکردن کس با اخفش چند روایت وجود دارد. بعضی میگویند که وی شخصی بسیار زشت بوده به طوری که کسی با او رفت و آمد و بحث نمیکرد. عده دیگر معتقدند او از بحث و جدل خوشش نمیآمده و دوست داشته هر چه میگوید دیگران تأیید کنند. روایت دیگر آن است که او آن قدر در بحثها لجباز و یکدنده بوده که کسی با او بحث نمیکرده.
در مورد کیفیت بحث وی با بز هم دو روایت وجود دارد. یکی اینکه بزی خریده بود و حیوان را روبروی خود گذاشت و با او بحث میکرد و بز گهگاه به عادت حیوانی سر خویش تکان میداد و اخفش آن را تأیید سخن خویش قلمداد میکرد. در روایت دیگر طنابی به گردن بز میبست و از قرقرهای استوار شده در سقف عبور میداد و سر طناب به دست خود میگرفت. پس با بز بحث میکرد و هر گاه با خویش میپنداشت که بحث به اتمام نرسیدهاست و بایستی ادامه یابد، ریسمان را میکشید و سر بز بهناچار بالا میرفت. اخفش این حرکت بز را انکار میپنداشت و به بحث ادامه میداد. پس وقتی که با خود میاندیشید که به اندازهٔ کافی بحث کردهاست، سر طناب را شل میکرد. پس سر بز پایین میآمد و اخفش این را تأیید سخن خویش قلمداد میکرد.
شعر و داستان/امین فرومدی
منبع-ویکی پدیا