شعر و داستان/امین فرومدی

متن مرتبط با «هزار» در سایت شعر و داستان/امین فرومدی نوشته شده است

شعر/ هتل هزار ستاره / امین فرومدی

  • زمستان که گذشتصور اسرافیل دمیده شدبهار از راه رسید وطبیعت مرده دوباره زنده شدمردم دسته دستهبه دیدار دوشیزه بهار می شتافتندبهار بود و هلهله شکفتن شکوفه هامرد و زنکودک و پیر و جوانهمه تشنه شنفتن اعجاز رنگ هامردمی که هر کدام گمشده ای داشتندآمده بودند به دل طبیعت پویازنی با توله سگ ملوسک اشمی دوید سوی جنگلمی خواست که از تنهایی و تمدن بی روح خود فرار کندفرو چکید تمام هستی اشبه هیات قطره ای در رودخانه ای خروشانکه می رفت بسمت دریابهار امسال همراه شد با باران های عبرت انگیزبا سیل های بنیان کنبنیان ها را محکم کنیم که آسیب نبیند حتی یک نفرمن جمعی مندر گذرگاه زمانبا نگاهی عاشقانهدر تکاپوی کشف رابطه انسان بود و طبیعتو ماورای طبیعتمی خواست مثل مسافریدر این سفر کوتاه زندگیبه این قطار واژه های تهی ی پر از یاس و وحست شتابان مدرنیتهمعنا دهدو به انسان بی رویای این قرن آشوب زده پر از چالش،رویا دهدتمام خاطرات تاریخی منازآدم تاخاتماز کودکی ام تا ابدیتدر من جمعی من زنده اند و زندگی می کنندزادگاه خاطرات تکاملی منکتاب های مقدس است وتاریخ پالایش شده انسانانسان وظیفه دارددر این معرکه بحران هویتدر این کوران حوادث مدرندر این فتنه های آخر زمانیتاریخ راستین کاروان بشریت را بشناسدتا در جاده های انحرافی تاریخ های جعلی و اسرائیلیاتگمراه و سرگردان نمانددر این قرن سرعت کمی درنگ کنیمبهتر بشناسیم خود راو بدانیم که انسان ساخته اندیشه و تلاش خویش استهمسفران!زندگی کوتاه ستفرصت عاشقانه زیستن و آگاهانه مردن را از خود نگیریمبهار را باور کنیمبهار رستاخیز طبیعت استپس از مرگی آگاهانه!هر که از کتاب طبیعت درس بگیردو در نبرد بین انسان و شیطاننفس اماره اش بمیردمی رسد به آن زندگی پر شکوه جاودانه!آن زندگی ای که اعجاز عشق استهم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها